http://uppc.ir/do.php?imgf=16145521658691.png

دخترای کوچه پایینی _ آموزش نویسندگی

داستان کوتاه داستان بلند رمان آموزش نویسندگی
دخترای کوچه پایینی  _ آموزش نویسندگی

داستان های عاشقانه عجیب ولی واقعی
داستان های وحشتناک حقیقی ماوراءطبیعه
داستان های کوتاه خنده دار شاد طنزنویس
داستان بلند، و رمان های مجازی رایگان
آموزش نویسندگی

آخرین نظرات
  • 4 December 22، 23:04 - DOWN ALEY Girls
    عالی

دخترای کوچه پایینی _ آموزش نویسندگی

داستان کوتاه داستان بلند رمان آموزش نویسندگی





   این مطلب آموزشی  پیرامون نوع جدیدی  از  ناداستان   می باشد . به اسم  ناداستان ابهامی . همراه ذکر مثال جالب.      این مطلب بازنشر از همبودگاه  و پروفایل  شهروز صیقلانی  است .      


۰ نظر 08 May 22 ، 16:36
DOWN ALEY Girls
...
♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎ کلیک نمایید.  عالی 
۵ نظر 07 May 22 ، 16:15
DOWN ALEY Girls
۴ نظر 23 February 22 ، 21:43
شین براری
۴ نظر 04 June 21 ، 00:48
DOWN ALEY Girls
۷ نظر 14 December 20 ، 07:45
DOWN ALEY Girls
۱ نظر 12 December 20 ، 16:23
DOWN ALEY Girls

نام رمان :عشقم را ساعت 9 سر کوچه گذاشت  ،  روایت حیله های انتقام جویانه پسری ست که ناگه در دام عشقی حقیقی می افتد و....

۲ نظر 01 June 20 ، 16:43
شین براری

  1.   

1_  خلاصه کتاب عاشقانه بلند به اسم: وفاداری بشرط  چاقو    

2_دخترک همسایه _ستاره ای بی سایه  

  3_ داستان حقیقی و وحشتناک از جن و قتل عجیب  

۱۰ نظر 31 May 20 ، 20:48
شین براری

  سپاس از اقای شاهین کلانتری 

روش دوم...

۱ نظر 28 November 19 ، 16:44
DOWN ALEY Girls

  داستان صوتی کتابراه

 

 

 دره هجرت  داستانک   

دخترکی قصد پرواز از ارتفاع و رانندگی سمت عمق دره  را دارد به قصد ........      شاید زخمی قدیمی بر روح و روانش جا خوش کرده که  ریشه در  آن  دره  دارد ......     
داستان صوتی کوتاه کوتاه    داستانک    استودیو  چوبک صدا     داستان دره هجرت     شین براری   . داستانک  #شین_براری  #داستانک  #داستان-صوتی    #شهروزبراری 
 
قسمت الف طلب آمرزش ¹ 
    طلب  آمرزش     داستان فوق العاده  فلسفی و جذاب و شوکه کننده  به زبان عامیانه و کلام سلیس و ساده 
  داستان بلند  قسمت اول         صادق هدایت      کاروانی که برای زیارت می‌روند و بی خبرند که هرکدام نقشه ای پلید در سر دارند، عده ای برای حلالیت و پاکسازی  گناهان گذشته  راهی  زیارت شده اند  و  با یک جرقه  یک به یک شروع به  نقل داستان وحشتناک و خنده دار و عجیب خود می‌کنند.       عالی ست . 
 
   قسمت ب   طلب آمرزش ²
قسمت دوم      #صادق_هدایت     طلب آمرزش    
۰ نظر 07 May 22 ، 17:11
DOWN ALEY Girls
۰ نظر 15 December 20 ، 21:27
DOWN ALEY Girls

چگونه رمان بنویسیم ؟ (شهروزبراری صیقلانی) توجه این مطلب بازنشر است

۰ نظر 28 November 19 ، 05:21
DOWN ALEY Girls


چه جوری بهت بگم که من دیگه کشوری ندارم ؟ می خوای بدونی من توی دلم چه تصویری از کشورم دارم؟ دلت می خواد بدونی؟ کشور من تصویر یه سرباز مست رو داره که خنجرش رو روی پاچه ی شلوار ارتشیش تمیز می کنه و تو غلافش می ذاره، بعدش روی جسد مردی که خرخرشو بریده تف میکنه. کشور من تصویر یه پیرمردی رو داره که از صف پناهنده‌ها بیرون می‌آد و برای این که خستگیش رو در کنه روی علف ها دراز می‌کشه. روی علف‌هایی که توش یه مین ضد نفر خاک شده. کشور من شبیه اون مادریه که می‌بینه اونیفورم پسرش یه دگمه کم داره. با عجله دگمه رو می‌دوزه و بعدش پسرش رو خاک می‌کنه. کشور من همون پدریه که هر روز برای دختر هفت ساله‌اش که سیصد و چهل و شش روزه که مرده، یه عروسک می‌سازه. کشور من سربازیه که توی گیلاسش کنیاک و راکی و شراب و ویسکی و هر عرق دیگه ای گیر میاره قاطی میکنه، به این عرق میگن فایتینگ کوکتل! بعدش گیلاسشو سر می کشه و بر میگرده توی سنگر سر پاسش. کشور من اون مادربزرگیه که با شروع جنگ مجبوره فرار کنه و قبل رفتن میره خاک جلوی خونشو می بوسه. کشور من یه روستاییه پیره که به سربازهایی که وارد روستاش می‌شن نگاه می‌کنه و ازشون سوال می‌کنه: "شماها خودی هستین؟" کشور من اون پناهنده مسلمونه که توی یه روستای مجاری مرده ، یه روستای مجاری که توش هیچ قبرستون مسلمونی وجود نداره و هیچ کی نمی دونه چه جوری باید یه مسلمون رو به خاک سپرد. بهتر بهت بگم تصویر کشور من اون سه تا سربازن که دارن میشاشن روی آواره های دود زده ی خونه ای که آتیش زدن یا شاید تصویر اون سربازی که با یه اسپری قرمز روی یه در می نویسه: اینجا صربستانه . دوهفته بعد روی همون در نوشتن : اینجا کرواسی‌یه. اینه کشور من: یه سرباز هجده ساله که اهل شوخیه و مثل پاکت‌های شیر روی گلوش نقطه‌چین کشیده و زیرش نوشته : از اینجا ببرید! کشور من، تصویر سرباز جوونیه که برای اولین بار آدم کشته. کنار مردی که گردن اش رو بریده و هنوز داره جون میده بالا میاره. کشور من یه دسته زندانیه که قراره اعدام بشن و مجبورشون میکنن خودشون قبر دسته جمعی خودشون رو بکنن. و هنگامی که دارن میکنن، زیر پاشون یه قبر دسته جمعی دیگه پیدا میکنن که توش سربازهای جنگ جهانی دوم رو خاک کردن -نمایشنامه پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی، ماتئی ویسنیک، مترجم تینوش نظم جو پی نوشت: برای معرفی این کتاب، دوستی این مونولوگ را برایم خواند، آنچنان جذاب بود که در شنیدن اول بخش زیادی از متن را حفظ شدم،جملات ذکر شده به ترتیب بازخوانی از حافظه است و شاید در متن اصلی به این ترتیب نباشد پی نوشتی بر پی نوشت از این قرار که این اولین پست من در همبودگاه است و سعی میکنم در آینده بیشتر بنویسیم
 سپاس از آروین  در همبودگاه  برای  این  مطلب .     حسام 
۰ نظر 30 April 22 ، 09:46
DOWN ALEY Girls
۴ نظر 08 December 20 ، 02:20
DOWN ALEY Girls
۰ نظر 24 November 20 ، 19:06
DOWN ALEY Girls
نشر چشمه و نشر ققنوس با شین براری  
خلاصه کتاب   مزرعه حیوانات Animal Farm 
۰ نظر 01 June 20 ، 02:36
DOWN ALEY Girls
۰ نظر 14 December 20 ، 18:22
DOWN ALEY Girls


قسمتی از داستان بلند پستوی شهرخیس به سبک متن سپیدار بلند 

۳ نظر 22 February 20 ، 07:49
DOWN ALEY Girls

(مختصری از شوکت، مادر شهریار)   (زمان_ (سال ۱۳۳۸شمس)     _شوکت دختر یک بزرگزاده و  رگ ریشه‌اش از خاندانی اصیل و نامدار بود...

22 December 19 ، 13:58
DOWN ALEY Girls

 شب رسید و پاساژ به خواب عمیقی فرو رفت،   

DOWN ALEY Girls

خودرویی با سه زن

۰ نظر 30 April 22 ، 09:52
DOWN ALEY Girls

معرفی بهترین کتاب های دنیا

۲ نظر 09 October 21 ، 08:25
DOWN ALEY Girls

 

  مجله تفریحی مجازی 

۳ نظر 01 October 21 ، 01:42
DOWN ALEY Girls
رمان تب داغ هوس جلد دوم به قلم نیلوفر قائمی فر    لینک پیوند مرجع 

خلاصه رمان تب داغ هوس جلد دوم :
۰ نظر 29 September 21 ، 04:06
DOWN ALEY Girls
دوجنسه       
۲ نظر 31 May 21 ، 00:34
شین براری

     تصاویر ا از  اپ  طاقچه  اسکرین‌شات شده

۰ نظر 29 May 21 ، 01:06
شین براری
۰ نظر 16 December 20 ، 18:20
DOWN ALEY Girls

از  زیر  چادر تا به  فرنگ   

۰ نظر 13 December 20 ، 18:17
DOWN ALEY Girls
۰ نظر 13 December 20 ، 02:37
DOWN ALEY Girls
۴ نظر 12 December 20 ، 21:16
DOWN ALEY Girls
۰ نظر 12 December 20 ، 00:45
DOWN ALEY Girls

  آموزش نویسندگی 

۰ نظر 12 December 20 ، 00:13
DOWN ALEY Girls
۰ نظر 11 December 20 ، 20:42
DOWN ALEY Girls

شهروزبراری در مجله ادبی این ماه مجله الکترونیکی  چوک.شماره های 118 و 54. فایل pdf

۲ نظر 08 December 20 ، 01:13
DOWN ALEY Girls
۱ نظر 07 December 20 ، 19:27
DOWN ALEY Girls
۰ نظر 07 December 20 ، 19:21
DOWN ALEY Girls

 یادگیری فن کشمکش در نویسندگی خلاق    

۲ نظر 13 July 20 ، 00:41
شین براری
۱ نظر 01 June 20 ، 10:16
شین براری

    شهروز براری کتاب صیقلانی

نویسنده: ریموند چندلر

۰ نظر 01 June 20 ، 10:09
شین براری

  

: بیگانه: آلبر کامو

۰ نظر 01 June 20 ، 10:06
شین براری

  


نویسنده: عباس معروفی

۰ نظر 01 June 20 ، 09:46
شین براری
کتاب صوتی : داستان شهر  نویسنده: چارلز دیکنز
۰ نظر 01 June 20 ، 09:32
شین براری

 چکیده قسمت هایی از یک داستان بلند زیبا و کلاسیک بقلم شهروز براری صیقلانی

   کتاب از شین براری  

موافقین ۲ مخالفین ۰ 22 December 19 ، 13:47
DOWN ALEY Girls

اثری از شهروز براری همراه این اثر در پکیج ویژه رمان جدید            معرفی 10 داستان کوتاه معروف جهان که در کمتر از 150 صفحه نوشته‌شده‌اند

۰ نظر 28 November 19 ، 18:38
DOWN ALEY Girls


22 December 29 ، 13:34
DOWN ALEY Girls
وقتی نیستی خورشید از تابش باز میماند و جهان تعادلش را از دست می‌دهد.

 هرروز تحمل دلتنگیت آسانتر می‌شود، زیرا یک روز بیشتر از آخرین ملاقاتمان گذشته است و یک روز به ملاقات بعدی‌مان نزدیکتر می‌شویم.

 
اگه ازم دور نمیشدی هیچ وقت نمیفهمیدم چقدر دوستت دارم. حس دلتنگی برای تو قسمتی از عشقیه که بهت دارم.
چشمامو میبندم و خیال میکنم اینجایی
ولی وقتی چشمامو باز میکنم و میبینم نیستی
تازه میفهمم که چقدر دلم برات تنگ شده 

دلتنگی تو مثل موجی به سمت من هجوم میاره و من امشب حس میکنم دارم غرق میشم .
وقتی آرزو میکنم که کاش تو اینجا بودی ، انگار اتاق خالی تر از خالی میشه.

نمیتونم وانمود کنم که نبودنت برام مهم نیست، چون هرکاری که میکنم تو به نظرم میای .
نمیدونم کدومش سخت تره، تحمل نبودنت یا اینکه وانمود کنم این موضوع برام مهم نیست. خب آخه بنظرم
روزی که به دوری از تو سپری شود ارزش زندگی کردن ندارد

اینکه دلتنگت باشم و تو را در کنارم نداشته باشم دردناکترین احساس دنیاست. بهار میدونی چیه؟ من .... من وقتی که ....
وقتی فکر میکنم که ما چقدر کنار هم عالی بودیم دلتنگت میشم.
اگه میدونستم اون آخرین باریه که همدیگه رو میبینیم،
محکمتر بغلت میکردم
طولانی تر میبوسیدمت
و یه بار دیگه هم بهت میگفتم که چقدر عاشقتم 
دختر ، خودت خوب میدونی که ؛
ممکنه جلوی چشمم نباشی ولی از فکرم بیرون نمیری
هرچقدر هم که خود را مشغول کنم باز هم ثانیه ای فکرم به سمت تو کشیده می‌شود.
بهار دل نازکم،
جای خالیت یه حفره بزرگ توی دنیای من درست کرده که هروقت دلم برات تنگ میشه به عمق اون سقوط می‌کنم. حیف....
همه میگن زمان غمت رو از یادت میبره
اما گذشت زمان برای من فقط باعث شده وقت بیشتری برای دلتنگ شدن داشته باشم
آرزو میکردم که کاش 
تو اینجا پیش من بودی
یا من آنجا پیش تو بودم 
یا ما هرجایی، کنار هم بودیم
یا ماه با روز طلوع میکرد
و خورشید در شب طلوع
آنگاه نمیدانستیم که کدام را روز بنامیم و کدام را شب
حال من چنین حالی دارم
نمیدانم بعد رفتنت ، چرا زنده مانده ام
و از حس درماندگی ، آرام و بیصدا نفس هایم را ناچار ادامه می‌دهم ، ولی اعترافی دارم
اعتراف که هیچ میلی به ادامه این دم و بازدم های زمینی در من یافتن نتوان کرد و صد افسوس
ناچارم .
خب راستش را بخواهی خجالت را بر بوم تقدیر کشیده ام ، آنگاه از سر غرور و شاید هم از سر حفظ آبرو ، نقاب بر چهره نشانده ام
تمام روز را نقش بازی می‌کنم که حال من خوب است . حال من عالی ست .
حتی به سر کار میروم . ولی حقوقم را بی هدف در اختیار هر فرد گرفتاری قرار میدهم بلکه گره ای از مشکل او باز شود . خب شاید او لااقل بتواند زندگی کند . من که فقط زنده ام . و خب بی تو زندگی بی معناست. نه آنکه تو خیلی ماه و عالی و بی نقص باشی . نه .
حقیقتا خودت هیچ نمیدانی ، چون هرگز نگذاشتم تا بویی ببری ‌ .
واهمه داشتم دلت بشکند .
این حقیقت را پنهان کرده بودم . ولی خب خودت هر روز صد بار میپرسیدی .
فهمیده بودم که شک برداشته ای .
هربار میپرسیدی ..
واقعا چرا دوستم داری؟

و من هر بار از سر مصلحت دروغ ثابتی را تکرار میکردم. میگفتم که تو بهترینی. تو بی عیب و بی نقص ترینی . تو زیباترین یار و نگار این شهر خیسی . .....
آنقدر دروغ را تکرار کردم و تو هر بار مجدد پرسیدی ، که عاقبت خودت هم باورت شد که تو بهترینی .
و من خوشحال شدم . چون تصور کرده بودم اکنون اعتماد به نفست زیاد خواهد شد ‌ . و دیگر نیازی نیست تا پشت من پنهان شوی ، خجالت بکشی ، غصه هایت را در خلوتگاه دو لُپی بخوری، و با خودت در آیینه دست به یقه شوی ، یا که دیگر در ته دره‌ی درماندگی به اندوه ننشینی ، من امیدوار بودم که با تن پوشی از جنس رضایتمندی ، روزهایت شب شود و دیگر به مادر خود خورده نگیری که چرا زیبارخ و گیسو کمند و قد بلند نیستی، و دیگر مانند قبل زیر لب زمزمه وار تشر و سرکوفت نزنی بر دامن شانس و اقبالت . نگویی همش پرتکرار که چرا نه چشم و ابروی زیبا ، و نه قامت رعنا داری،
من از سر خوش باوری و شاید هم از سر مهر تصور کرده بودم با تن پوشی از خودباوری و غروری زیبا ، به پایان می‌رسد ، شب گریه هایت در چهار ورق تقویم دیواری .
ولی زکی خیال خام ....
من مقصر بودم .
من درب عقل خویش را بروی ترحم سنگینی بهر تو باز نهادم و نفهمیدم که با این کار ، تیشه به ریشه ی این رابطه خواهم زد .
تمام مشکل من بودم . باعث و بانی هر گره ی کوری بر تقدیرم بودم . خودم کردم که احسنت بر خودم باد .
همچون من هیچ کسی نخواهد توانست اینگونه رایگان از عرش به فرش در فرجام تلخ یک عشق ، پل بزند ‌ . ..‌. .
ظاهرا بیش از حد نیاز به شخصیتت ، اعتماد به نفس تزریق نمودم و سبب خلق توموری از جنس ، بی وفایی و بدعهدی‌ در وجود تو شدم.
آما همه ی این تقصیر ها از بابت بالا کشیدنت بود ‌
آن لحظه که در پایان هفته با گروه عیان نشینان بی غم به کوهنوردی رفتیم ، من از تفاوت سطح شخصیتی ات و عجایب رفتارت ، به غروب آدینه رسیدم و شوکه و مات و مبهوت به افکارم خیره ، چشم دوختم .
من همان جا بود که فهمیدم تو و من ، یعنی ما
با یکدیگر تفاوت های چشمگیری داریم ‌ .
من با این موضوع زاویه ای ، مشکلی ، گله ای ، شکوه ای ، اعتراضی نداشتم .
خب لشکر عشق آنقدر طویل بود در دلم که هیچ چیزی نمی توانست تو را از چشمانم بیاندازد.
من هزار دلیل



تبدیل به حسی از سر رضایت گردد ‌ مرافه بگیری . با مادرت بحث کنی ، مرا ملامت کنی که چرا دیگران گفته اند پسرک زیباتر از دخترک است
۰ نظر 07 December 22 ، 20:55
DOWN ALEY Girls
چه مواردی در نویسندگی خلاق ، یک داستان ترسناک خوب را می سازد؟
البته، میتوانید چند تا هیولای وحشتناک پرت کنید داخل پاراگراف های اولیه داستان ، فواره های خون، و چیزهایی که از هر گوشه بیرون میپرند، ولی همانطور که نویسنده ترسناک های کلاسیک "اچ.پی. لاوکرفت" نوشته:
"قدیمی ترین و قوی ترین نوع ترس،
ترس از ناشناخته هاست."
و نویسنده ها این ترس را نه با بر ملا کردن چیز های وحشتناک، که با منتظر نگه داشتن مخاطبان به دنبال پیدا کردن آن ها، آماده میکنند.‌که این، همان در تردید و نگرانی بودن است.
آشنا ترین مثال ها برای این تردید و نگرانی در فیلم های ترسناک و رمان های رمزآلود دیده میشود.
چه چیزی در آن عمارت شبح زده ست؟
کدام مهمان شام قاتل داستانه؟

ولی" تردید" فراتر از ژانر ها هم وجود دارد . آیا قهرمان داستان آن روز را نجات میدهد؟
زوج داستان آخر قصه به هم میرسند؟
آن راز تاریکی که اینقدر نقش اصلی رو آزار میده چیه؟
کلید رسیدن به این "تردید" این است که یک سوال یا چند سوال رو مطرح میکند،
که مخاطبین امیدوارند به جواب آن برسند، و آن پاسخ را همزمان با مجذوب و کنجکاو نگه داشتن آن ها، به تاخیر میاندازد.
خوب، روش هایی که میتوانید برای رسیدن به این کلید در نوشته خود استفاده کنید چیستند؟
دید خود را محدود کنید.
به جای یک راوی همه چیز دان که میتوان هر اتفاق را ببیند و به اطلاع برساند، داستان را از دید یکی از شخصیت ها بیان کنید آن ها میتوانند در ابتدا همانقدر کم بدانند . که مخاطب می داند
و ما هم همزمان با آن ها به حقایق پی میبریم رمان های کلاسیک،به عنوان مثال "دراکولا"،
از طریق نامه ها و خاطرات بیان میشوند، که شخصیت ها بین تجارب خود ارتباط برقرار میکنند و از اتفاقاتی که در شرف وقوعند میترسند. بعد از آن، صحنه و تصویر درست را انتخاب کنید. عمارت های قدیمی یا قصر هایی با تالار های‌ پیچ در پیچ و راه های مخفی این ذهنیت که چیز هایی آزار دهنده مخفی شده اند را به وجود می آورند. شب، مه و توفان ها نیز نقشی مشابه در محدود کردن میدان دید و حرکات شخصیت ها ایفا میکنند. به همین دلایل لندن عصر ویکتوریایی صحنه ای بسیار محبوب است. حتی مکان ها و شیء هایی عادی میتوانند بدشگون به نظر بیایند. مثلا در رمان "گاثیک" "ربکا"، گل های خانه ی جدید شخصیت اصلی، قرمز خونی توصیف شده اند.


سه: با سبک و نوع بازی کنید.
میتوان یک داستان نگرانی آور را با محتاطانه نگاه کردن، نه فقط به آن چه اتفاق می افتد، بلکه به آهنگ و مسیر آن، به وجود آورد.

"ادگار الن پو" وضعیت روانی راوی در "د تل تیل هارت" را با جملاتی چند پاره که ناگهان قطع میشوند دنبال میکند.
و دیگر جملات اخباری در داستان مخلوطی از سرعتی مشتاقانه و مکث هایی سنگین میسازند. روی پرده، سینماگرافی "آلفرد هیچکاک" معروف به استفاده ی آن از سکوت هایی طولانی و برداشت هایی از راه پله ها برای ایجاد احساس ناراحتیست.

چهار: از "دراماتیک آیرنی" استفاده کنید.
شما نمیتوانید مخاطبین را تا ابد در تاریکی نگه دارید.
گاهی اوقات، تردید و نگرانی با آشکارسازی قسمت های کلیدی راز بزرگ به مخاطب ونه به شخصیت ها، به بهترین شکل پدید می آید این روش به نام "دراماتیک آیرنی" (طعنه نمایشی) شناخته شده. وقتی معما نه به این که چه اتفاقی میافتد،
بلکه به چگونه اتفاق میافتد، و شخصیت ها چگونه میفهمند، تبدیل میشود در نمایش کلاسیک "ادیپوس رکس" نقش اصلی از این که پدر خود را کشته و با مادرش ازدواج کرده آگاه نیست. ولی مخاطب این را میداند و "ادیپوس" را در طی پی بردن به واقعیت تماشا میکند. داستان، با اوجی عذاب آور همراه میشود. و در نهایت: "کلیف هنگر" (پایان واگرا) مراقب استفاده ی بیش از حد این یکی باشید.
از دید بعضی، حقه ای پیش پا افتاده و ساده است، ولی نمیتوان تاثیر آن را نادیده گرفت. این، وقتی است که یک بخش، قسمت، جلد یا فصل دقیقا پیش از آشکار شدن حقیقتی تعیین کننده به قطع میشود با در میان موقعیتی خطرناک با جای کمی برای امیدواری.
آن صبر، چه چند لحظه چه سال ها، باعث میشود اتفاقاتی که ممکن است پس از این بیافتند را تصور کنیم، که موجب تردید و نگرانی مضاعف میشود.
بدترین قسمتش این است که تقریبا همیشه دفع میشود و احساس خاتمه یافتن و آسودگی خاطر خلق میکند. ولی ما باز هم دفعه بعد نگران و شگفت زده میشویم.


این راهنما، اصول اولیه نحوه نوشتن یک داستان ترسناک را در بر می گیرد. ابتدا تعریفی از وحشت و عناصر مشترک داستان های ترسناک را ارائه می دهیم. سپس به 5 نکته کاربردی در نوشتن داستان های ترسناک اشاره می شود که با بکاربردن آن ها می توانید احساسات شدیدی در خوانندگان خود ایجاد کنید.

تعریف وحشت

کلمه "وحشت" به معنای "احساس ترس شدید، شوک یا انزجار" است.

5 عنصر مشترک بهترین داستانهای ترسناک

بهترین داستانهای ترسناک حداقل پنج عنصر مشترک دارند:
1. آنها به شخصیت ها، اعمال یا پدیده های "منحوس" یا "شرور" می پردازند.
2. آنها احساس ترس، شوک یا انزجار و همچنین احساسی غریب و غیر طبیعی را به وجود می آورند. خواننده دچار یک حس شدید از ناشناخته و یا حسی مرموز می شود.
3. در کتاب های ترسناک احساسات، حال و هوا، لحن و محیط همگی با شدّت فراوان توصیف می شوند. اینها با هم، این حس را ایجاد می کنند که احتمال یک اتفاق ناگوار در شرف وقوع است.
4. در این داستان ها، اتفاقات غیرمنتظره، ترسناک، تکان دهنده و نگران کننده رخ می دهد. در ژانر وحشت ارواح و گرگینه ها بسیار واقعی هستند.
5. آنها خوانندگان را در حس مرگ غوطه ور می کنند. ژانر وحشت با شرایط غیرمعمول سروکار دارد، از چرخه های تکراری خشونت تا سناریوهای غیرطبیعی مرتبط با مرگ. زامبی ها از قبر برخاسته اند، خون آشام ها شما را وارد دنیای خود می کنند، دوستان یا اقوامی که مدت ها از مرگشان می گذرد بطور غیر منتظره به ملاقاتتان می آیند.
حال می خواهیم ببینیم چگونه می توان همانند استفن کینگ، کلیوو بارکر یا حتی ادگار آلن پو یک داستان یا رمان ترسناک بنویسید؟

1: از لحن قوی و نافذ استفاده کنید

درک "لحن" در نحوه نوشتن در ژانر وحشت بسیار اهمیت دارد. لحن و حال و هوای داستان دو عنصری هستند که بر احساسی که داستان شما منتقل می کند تأثیر می گذارند. این دو عنصر می توانند حتی قبل از اینکه یک شخصیت صحبت کرده یا تصمیم اشتباهی گرفته باشد، در خوانندگان حس ترس را ایجاد کنند.
نحوه توصیف شما از فضای داستان، حرکت شخصیت ها و اعمال آن ها، لحن فراگیری را در داستان ایجاد می کند. در ژانر وحشت، داستان با لحنی تیره یا ترسناک ادا می شود. مثلاً صحنه با احساس ناآرامی همراه است. اشیائی که باید ثابت باشند حرکت می کنند. اتاق به حرکت در می آید. یک موجود عجیب و غریب ناگهان ظاهر می شود.

2: در ژانر مورد نظرخود بسیار مطالعه کنید

هر ژانری که می نویسید، چه از نوع روانشناختی و چه ماوراء الطبیعه، هر چه می توانید کتاب های بیشتری از نویسندگان آن ژانر مطالعه کنید. نمونه هایی از نویسندگان مشهور ژانر ترسناک می توان به استفان کینگ، ادگار آلن پو، اچ پی لاوکرفت، کلایو بارکر، برام استوکر، نیل گیمن و ... اشاره کرد.
همانطور که کتاب های این نویسندگان را در ژانر مورد نظر خود می خوانید، یادداشت برداری کنید که آن نویسنده در چه جنبه هایی از ژانر به خوبی عمل کرده است. فضاسازی به چه صورت انجام شده است؟ قسمت هایی از کتاب که حس وهم آوری را منتقل می کنند مشخص کنید و هنگامی که می خواهید فضاسازی داستان خود را واضح تر انجام دهید این قسمت ها را از نو بخوانید. یادگیری فعال از نویسندگان بزرگ، تسلط شما را در ژانر ترسناک بهبود می بخشد.
برای خرید مجموعه داستان های ادگار آلن پو می توانید از سایت دیجی کالا اقدام کنید.

3: به شخصیت های شرور انگیزه های معتبری بدهید

به هر شخصیت شرور انگیزه ای روشن و واضح اختصاص دهید. آشکار کردن انگیزه این اقدامات شوم در داستان شما می تواند بخشی از رمز و رازی باشد که باعث می شود خوانندگان در مورد دلیل اتفاقات ناخوشایند حدس بزنند.
اگر در رمان ترسناک شما یک نیرو یا موجود منحوس وجود دارد، انگیزه آن باید در حد کارهایی باشد که آن شخصیت مرتکب آن می شود. اگر در رمان شما یک عروسک ترسناک عامل قتل و عام است، دلیل و انگیزه آن نباید مثلاً این باشد که شخصی باتری هایش را بیرون آورده است!

4: از عناصر اصلی تراژدی استفاده کنید

ترس و وحشت زمانی در عالی ترین شکل خود است که درمورد تراژدی به معنای واقعی باشد. تراژدی به واسطه عیوب  شخصیت ها، انتخاب های بد و از طریق اشتباهات سنگین متولد می شود.
ژانر ترسناک از عناصر اصلی تراژدی چنان استفاده می کند که برخی از اینها به کلیشه تبدیل شده اند. حتماً شما هم وقتی فیلمی ترسناک می بینید بارها شخصیت ها را احمق خطاب کرده اید وقتی با وجود خطر باز هم دچار اشتباه می شوند و تصمیمات اشتباه می گیرند و وارد جایی می شوند که نباید بشوند.
در داستان های ترسناک، ما می ترسیم، زیرا، به عنوان خوانندگان، نشانه هایی را می بینیم که شخصیت ها قادر به مشاهده آنها نیستند.
تراژدی درسهای مهمی را به ما می آموزد، به عنوان مثال:

اعمال مخرب ظالمانه می تواند عواقبی داشته باشد (مثلاً شخصیت رمان استفن کینگ به نام کَری در رمانی به همین نام، قدرت های خود را که به دلیل آزارهای مداوم روحی و روانی در خود محبوس نگه داشته است، سرانجام رها می کند)

به موقعیت ها و سناریوها از دیدگاه های مختلف نگریسته شود (به عنوان مثال "آن خانه متروک است زیرا بازار ملک رکود داشته است". یا اینکه: "این خانه متروکه است زیرا اتفاق وحشتناکی در آنجا رخ داده است و این اتفاق تکرار می شود و مردم از آن وحشت زده هستند.)

شجاعت به معنای انتخاب در حین آگاهی کامل از خطرات است، در حالی که انتخاب بدون آگاهی از عواقب احتمالی آنها، مردم را آسیب پذیر می کند.

برای نوشتن یک رمان ترسناک، نشان دهید که وضعیت وحشت آور وابسته به مجموعه ای از انتخاب های شخصیت ها، در گذشته یا زمان حال است. داستان های ترسناک به ما یادآوری می کنند که علت و معلولیت حتی در قلمرو تخیلی داستان پردازی، واقعی است.

5: برای ترساندن از عوامل متداولی که باعث وحشت می شوند استفاده کنید

اگر هدف نوشتن داستان ترسناک برانگیختن حس ترس، شوک یا انزجار است، به چیزهایی فکر کنید که مردم از آنها بیشتر می ترسند.
رفتن به دندانپزشکی را مورد شماره یک قرار داده است. وقتی در صندلی دندانپزشک هستید احساس ناتوانی می کنید. این ترس را با درد همراه کنید و کاملاً مشخص است که چرا یک دندانپزشک شرور، می تواند کابوسی ترسناک باشد.
ترساندن خوانندگان باعث ایجاد تنش در آن ها می شود و سرعت داستان شما را افزایش می دهد. در اینجا برخی از متداول ترین ترسهایی که مردم دارند آورده شده است:

ترس از حیوانات (سگ، مار، کوسه، موجودات اسطوره ای)

ترس از پرواز (نویسنده فیلمنامه "مارها در هواپیما" ترس قبلی و این ترس را با هم در آمیخته اند)

تاریکی - یکی از اصلی ترین ترس هایی که نسبت به ناشناخته وجود دارد

ارتفاعات خطرناک

افراد دیگر و خواسته ها و اهداف اغلب ناشناخته آن ها

محیط های ترسناک و تخریب شده

فکر کنید که چگونه می توانید این ترسهای رایج را در خوانندگان داستان خود برانگیخته کنید. برخی از این ترس ها در ژانر وحشت بیشتر مورد استفاده قرار گرفته اند.
در اینجا این نکته را یادآور می شوم که وحشت تنها به معنی ترس شدید نیست بلکه عناصری چون انزجار، غافلگیری و شوک را نیز در بر دارد

مقدمه ای برای درک  بهترژانر وحشت 

تصور کنید شما چشمانتان را باز میکنید و خود را در یک اتاق تاریک پیدا میکنید
چه احساسی دارید ؟
نمیترسید ؟
 قطعا در همان لحظه احساس ترس به شما منتقل میشود و منبع ترس شما چیزی جز ترس از ناشناخته ها نیست برای مثال اولین ترس ناشی از جغرافیای پنهان فضای داخلی اتاق است
بدین معنا که عدم اشنایی ما با فضای داخلی اتاق مارا دچار ترس میکند ضمن اینکه به سبب حس خطر حواس ما هوشمندانه تر عمل میکند 
در این بین رویا پردازی و تخیل نیز در افزایش میزان ترس ما تاثیر به سزایی دارد برای مثال صدای یک ساعت میتواند حکم قدم های پا را داشته باشد

و البته بخشی از ترس شما میتواند ناشی از چراهای ذهنی شما باشد که هیچگاه پاسخ دقیقی برای انها یافت نمیشود اساسا ژانر ترس پایه های  کاری خود را بر همین چراهای بی جواب استوار میکند و به سبب ناشناخته بودن محیط اولیه هر صدایی از محیط میتواند در ذهن شما تولید سوال کند به محض دریافت این موضوعات احساس خطر میکنید و بعد از احساس خطر ترس بر شما حاکم  میشود

ژانر وحشت همانند دیگر ژانر های عرصه نویسندگی اوج جذابیت خود را در بحث فرم پیدا میکند اما در ژانر ترس برای بحث همذات پنداری و اساسا درگیری مخاطب  نیاز به ابزاری متفاوت خواهیم داشت ابزاری که بخش عمده تاثیر پذیری خود را در موضوع روانشناسی ذهن مخاطب پیدا میکند

در بحث روانشناسی ذهن جهت القای ترس همیشه با این سوال طرف هستیم که چگونه و از کجا شروع کنیم ؟

به طور کل ما صفحات و جملات آرام ابتدایی را داریم همچون نماهای خاکستری ای را در آغاز اثر داستانی مان خواهیم داشت که همه خبر از ارامش قبل از طوفان میدهد.

به محض درگیری و همذات پنداری مخاطب با شخصیت های قصه نوبت به ان میرسد که با طرح مجدد موضوعات مطرح شده در قسمت ابتدایی و بسط انها قصه را پیش ببریم در این بین نباید از اهمیت فضاسازی و شرح صحیح و قدرتمند خوف و اوهام غافل بود . که قطعا میتواند در پیشبرد بحث کیفی کار مارا یاری کند

از دیر باز تا کنون عواملی که سبب ترس یا وحشت در عرصه نویسندگی میباشد به طور دقیق شناخته شده اند و انچه که ما به خصوص در سالهای اخیر شاهدش هستیم چیزی جز تکرار موضوعات پیشین اما پرداخت متفاوت نیست

به درستی که راز موفقیت تمامی کتاب های ژانر وحشت نه در موضوع بلکه پرداخت متفاوت انها میباشد برای مثال :
۱:قاتل روانی
۲:کلبه 
۳:جنگل
۴:قبرستان
۵:سردخانه
۶:شب
۷:موضوعات ماورایی
۸:ایجاد لینک ارتباطی دقیق میان وقایع و مباحث اعتقادی 
و....

اما باید توجه داشت که برای مثال همان موضوع قاتل روانی میتواند شکل و شمایلی دیگر نیز داشته یاشد چیزیکه این قاتل روانی را در ژانر وحشت قرار میدهد همان نگاه دقیق و موشکافانه خالق اثر داستانی میباشد 
برای مثال :
موضوع:قاتل روانی
تعقیب و گریز 
شرح شرایط و مکان و زمان و اشاره به صدای قدم های پای قاتل در محیط تاریک یک اتاق
قهرمان تنها 
قدرت کاراکتر منفی به سبب بدن ورزیده یا هر چیز دیگر به قهرمان قصه برتری دارد 
شرح  چهره برای مخاطب و القای ترس قهرمان به مخاطب 
و در اخر ترس از مرگ

پس ما میتوانیم با ترکیب هریک از عوامل ذکر شده ترس را به مخاطب القا کنیم

اما نکته مهمتر و به نوعی تکمیلی این موضوع است که یک نویسنده موفق ان شخصیست که ترس را در دنیای واقعی خوب لمس کرده باشد تا بتواند با فهم و درک درست نسبت به یک واقعه مخاطب خود را دچار ترس کند
ولی ما فیلمساز نبوده و نیستیم ، بلکه بالاتر از وی جا داریم ، لااقل در خصوص سختی کار ، چنین است. چون ترساندن مخاطب با چیدمان واژگان به قدرت و تکنیک و هوش بالایی نیازمند است . زیرا ابزار مان محدود به واژگان و تکنیک ها و تصویر سازی ذهنی است .
در سینمای ایران به سبب نبود تجهیزات مناسب برای ساخت این گونه از فیلم ها ،فیلمنامه نویسان روی به نوشتار یا تقلید از همان مباحث پر تکرار هالیوود میاورند با این تفاوت که اینبار انها برای باور پذیری بیشتر بومی سازی وقایع  را در اولویت کاری خود قرار میدهند به عبارت دیگر فضای کاری همان فضای کاری هالیوودیست اما ان را با چاشنی مسائلی همچون جن و روح که ترس انها برای مخاطب قابل فهم است ترکیب میکنند این چنین میشود که این دست پروژه  ها به طبع مخاطب این ژانر خوش میاید
ولی ما به عنوان نویسنده با واژگان و قلم و کاغذ و ایده هایمان سر و کار داریم و کاری بس دشوار تر از یک فیلمساز بر عهده ی ماست . زیرا امکانات کمتری برای القا حس وحشت داریم . نه صوت ، نه تصویر ، نه تکنیک های فیلمسازی و یا گریم ، بلکه ما می بایست در ذهن مخاطب نفوذ کنیم و او را وادار به تصویرسازی کنیم و آنگونه او را به پیش ببریم که تصویری همچون انتظارمان را تجسم کند . پس کارمان بس سخت تر از فرهاد و کندن چهلستون است .
این جمله که میگویند داستان ترسناک را باید در شب و به تنهایی خواند ، شاید پر اشتباه ترین جمله باشد بدین صورت که این گونه از داستان ها باید صفر تا صد ترس خود را در مباحث داخلی خودشان پیدا کنند نه انکه ما چیزی از محیط بیرون به انها اضافه کنیم به عبارت دیگر همگان واقفند که یک داستان ترسناک میتواند همچون فیلمنامه ای شود که تبدیل به فیلم شده ، آنگاه همگی قبول داریم که تماشای آن فیلم در یک سالن تاریک جذابتر و دلهره اور تر باشد اما این بدین معنا نیست که این موضوع جز پارامتر اصلی این گونه اثار قلمداد گردد و داستان نویس یا فیلمنامه نویس می بایست چنین گزینه ای را در متر و معیار های خود متصور شود. خیر . چنین نیست .

تعلیق و غافلگیری دو جز جدایی ناپذیر اثار ترسناک هستند برای درک و فهم بیشتر این موضوعات به مثال های زیر توجه بفرمایید

تعلیق :سطر های نخست :پسرک در جنگل دوان دوان در حال حرکت هست 
صفحات و بخش دوم:قاتل روانی پشت یکی از درختان  در راه چاقویش را تیز میکند و منتظر پسرک میباشد 
چندینو چند بار به صورت برش موازی نماهای متعددی از ان دو را به نگارش در می آوریم .

غافلگیری: در شرح حال و تصویر سازی ات فضا ، جملات و واژگان فقط سمت پسرک اشاره دارد و ما چیزی از قاتل نمیدانیم این میشود که با بیرون امدن قاتل از پشت درختان دچار غافلگیری میشویم

همانطور که ملاحظه فرمودید هر دو مورد میتواند چاشنی مناسبی برای القای وحشت باشد

به طور کل عرصه نویسندگی خلاق خلق گشته است تا با برانگیخته کردن تمامی احساس از جانب  مخاطبین خود انها را به لمس و درک درست از دنیای پیرامون اما با نگاهی متفاوت جذب کند
#شهروزبراری #شین_براری #آموزش_نویسندگی
۰ نظر 07 September 22 ، 22:17
DOWN ALEY Girls
۰ نظر 31 March 22 ، 01:08
DOWN ALEY Girls
خلاصه کتاب ” قدرانی اقتصاد ” نوشته گری وینرچاک
۰ نظر 02 November 21 ، 04:51
شین براری
رب المثل های انگلیسی هنگام مکالمه های روزمره کاربرد بسیاری دارند، به خصوص زمانی که تصمیم داشته باشید دانش زبانی خود را تقویت کنید
۰ نظر 27 October 21 ، 20:45
شین براری

شین براری  دریافت

عنوان: بهترین رمان مجازی
حجم: 19.5 مگابایت
توضیحات: نویسنده شین براری

       

       

۰ نظر 08 October 21 ، 01:18
DOWN ALEY Girls

×

تبلیغات


ققنوس

سلامی به گرمای حضور ققنوس

دو داستانک جدید که "زجر و ضجه" دلیل بر نوشتنش شد.

1


با شاخه گلی به خانه بازگشتم تا ببوسمش.


در آستانه ی اتاق خواب، ویران شدم.


رفته بود...


 


بابک ابراهیم پور


 


 


 


 


2


مگر نمی گفتی قلب ها که نزدیک باشد کافیست؟ مگر نمی گفتی چشم ها که در هیبت معشوق عمیق شوند کافیست؟ مگر نمی گفتی مریم.

پس چرا این مردم، ما دو تا را برداشتند، دست و پایمان را بستند، گذاشتند بر تلی از هیزم، و آتش زدند؟

آتش دارد بر تن نحیفمان گدازه می اندازد و گوشت و پوستمان را ذوب می کند. مگر نمی گفتی که عشق، انسان ها را از آن هم می کند؟

انتظار باران را نکش مریم، ابر ها برای ما اشک نمی ریزند. داریم تمام می شویم. گریه کن مریم، گریه کن. شاید که آتش بر ما سرد شود.

چرا تمام محله به تماشای مجازات من و تو آمده اند؟ مگر نمی گفتی که عشق کافیست برای محرمیت من و تو؟ مگر نمی گفتی.

طناب ها سوخته اند. دستت را به من بده مریم. آتش دارد بالا می زند مریم. سیل اشک هایمان آتش را خاموش نخواهد کرد. داری ذوب می شوی مریم. دستت را به من بده.


آتش که به قلبمان رسید، گره دستانمان باز شد. قبل از آنکه چشم هایم پخته شوند، نگاه کردم و دیدم آن طرف، کمی دورتر از هیزم ها، "جهل" به هیبت صد آدم در آمده بود و می خندید!


خاکستر شدیم.

باد ما را با خود برد.

 


 


بابک ابراهیم پور


 


 


پیداست خسته ام؟


یا باید بیشتر توضیح دهم


که زندگی


خودکشیِ تدریجی است!


 


بابک ابراهیم پور   

۰ نظر 21 June 21 ، 16:54
شین براری
شین براری 

      ,داستان از وبلاگ حذف گردید  ی بنابر دستور فتا ، نظارت بر محتوای تارنمای مجازی ، این مطلب حذف گردید ، مصداق محتوای مجرمانه   جمهوری اسلامی ایران ، تارنمای مجازی نظارت محتوای عرضه شده بنآبر دستور فتا این مطلب حذف گردید ، ج ا ا  فتا ، ۲۳۳۶۵۵۱۹ الف_/دال 
۱ نظر 04 June 21 ، 13:15
DOWN ALEY Girls

ماهنامه شماره ۱۳۰  چوک   دریافت

عنوان: ماهنامع چوک با اثری از شین براری نسخع ۱۳۰

۰ نظر 28 May 21 ، 14:44
شین براری
۷ نظر 10 May 21 ، 12:34
شین براری شهروز براری صیقلانی
۱ نظر 01 March 21 ، 02:17
شین براری شهروز براری صیقلانی
     
اونقدر نموندی که مرا زار ببینی...   لعنت شده و خسته از آزار ببینی...      


۱ نظر 14 February 21 ، 18:38
DOWN ALEY Girls

قسمتهای از اثر ادبیات داستانی بنام   کلیمه  

۲ نظر 06 February 21 ، 18:01
DOWN ALEY Girls

    

   

۱ نظر 05 February 21 ، 22:46
شین براری

دلنویس دخترانه طولانی 

۰ نظر 06 January 21 ، 22:37
DOWN ALEY Girls
۱ نظر 18 December 20 ، 13:48
DOWN ALEY Girls
۱ نظر 17 December 20 ، 19:56
DOWN ALEY Girls

بهترین روش مطالعه برای کنکور سراسری + 16 تکنیک کاربردیشهروز براری کتاب مجازی

۰ نظر 16 December 20 ، 00:33
DOWN ALEY Girls
۰ نظر 11 December 20 ، 21:14
DOWN ALEY Girls

مصاحبه با سحرشعبانی نویسنده رمان توماژ اختصاصی یک رمان

۱ نظر 11 October 20 ، 21:38
DOWN ALEY Girls
   
....نقد و بررسی کتاب  این بازی کی تمام میشود... 
۰ نظر 16 September 20 ، 20:34
DOWN ALEY Girls

شین براری ... داستان کوتاه از پریسا جلیلیان

۰ نظر 14 September 20 ، 20:15
DOWN ALEY Girls
۰ نظر 14 September 20 ، 20:10
DOWN ALEY Girls

افسانه شد ؛  دخترکی که مهریه اش یک لبخند خیس بود.

۷ نظر 07 September 20 ، 04:29
DOWN ALEY Girls

 شُر شُر ناودان و صدای بارش باران ،  ریتم روز و شب این شهر خیس است.  فاصله ی بین دو باران را  سکوت  ناودان ها  پر میکند.   
۰ نظر 10 August 20 ، 22:22
شین براری
۰ نظر 08 June 20 ، 04:52
شین براری

قسمت اول رمان  آدم فضایی  

۵ نظر 01 June 20 ، 16:27
شین براری
 


نام رمان: خورشید بارانزده
01 June 20 ، 09:59
شین براری

منوچهر با بچه محل های خود اختلاف دارد و بر علیه او دسیسه میشود،   و برایش پاپوش میسازند و  برایش زیر زین موتور سیکلت مواد هرویین میگذارد  و او را به مبارزه به مواد مخدر تحویل میدهند . او ناباورانه به دادگاه و به زندان میرود. و.....

۳ نظر 31 May 20 ، 21:32
شین براری

پسرک درون خلوت تنهاییش تکیه به دیوار سرد بی وفایی ها زده بود که  تقدیر به سراغش امد تا.....

۳ نظر 31 May 20 ، 21:24
شین براری

معرفی یک اثر جدید به قلم شهروز براری با نام عاشقانه های حلق اویزنشر چشمه و نشر ققنوس با شین براری   

۴ نظر 09 May 20 ، 19:49
DOWN ALEY Girls
22 February 20 ، 07:03
DOWN ALEY Girls

رشت_شهری شاد، ولی ابری ، با آسمانی خیس و زمینی بارانی !...

۵ نظر 01 January 20 ، 03:55
DOWN ALEY Girls

 

 نسخه خام اثر هزار پستوی شهر خیس . صفحه 230 تا 259  شهروز براری صیقلانی . 

 شکستن ِ سکوت ِدو نفره ای که در اتاق حاکم شده ، بریده بریـــده میگویـــد؛ ب‌ب‌ بانو به رسَم  خــ٬َــزان ، هـَرروز چـه زود شب میشود!.. پدر تون ، ن نیاد یهو !؟.   –®بانو با عشوه ای دخترانه ، پاسخ میدهد ؛ نگران نباش ، امشب من از قصـــد دو برابــر تجؤیز پزشکــ به پدر ، قرص آرام بــخش و قرص خوآب داده ام.، تــا که تخت بخوابد .

۹ نظر 22 December 19 ، 13:43
DOWN ALEY Girls

برگزاری نخستین جشنواره جایزه ادبی استاد «فرض پور» در رشت

۰ نظر 28 November 19 ، 18:43
DOWN ALEY Girls