http://uppc.ir/do.php?imgf=16145521658691.png

دخترای کوچه پایینی _ آموزش نویسندگی

داستان کوتاه داستان بلند رمان آموزش نویسندگی
دخترای کوچه پایینی  _ آموزش نویسندگی

داستان های عاشقانه عجیب ولی واقعی
داستان های وحشتناک حقیقی ماوراءطبیعه
داستان های کوتاه خنده دار شاد طنزنویس
داستان بلند، و رمان های مجازی رایگان
آموزش نویسندگی

آخرین نظرات
  • 4 December 22، 23:04 - DOWN ALEY Girls
    عالی

دخترای کوچه پایینی _ آموزش نویسندگی

داستان کوتاه داستان بلند رمان آموزش نویسندگی





۲۹ مطلب با موضوع «شین براری» ثبت شده است

وقتی نیستی خورشید از تابش باز میماند و جهان تعادلش را از دست می‌دهد.

 هرروز تحمل دلتنگیت آسانتر می‌شود، زیرا یک روز بیشتر از آخرین ملاقاتمان گذشته است و یک روز به ملاقات بعدی‌مان نزدیکتر می‌شویم.

 
اگه ازم دور نمیشدی هیچ وقت نمیفهمیدم چقدر دوستت دارم. حس دلتنگی برای تو قسمتی از عشقیه که بهت دارم.
چشمامو میبندم و خیال میکنم اینجایی
ولی وقتی چشمامو باز میکنم و میبینم نیستی
تازه میفهمم که چقدر دلم برات تنگ شده 

دلتنگی تو مثل موجی به سمت من هجوم میاره و من امشب حس میکنم دارم غرق میشم .
وقتی آرزو میکنم که کاش تو اینجا بودی ، انگار اتاق خالی تر از خالی میشه.

نمیتونم وانمود کنم که نبودنت برام مهم نیست، چون هرکاری که میکنم تو به نظرم میای .
نمیدونم کدومش سخت تره، تحمل نبودنت یا اینکه وانمود کنم این موضوع برام مهم نیست. خب آخه بنظرم
روزی که به دوری از تو سپری شود ارزش زندگی کردن ندارد

اینکه دلتنگت باشم و تو را در کنارم نداشته باشم دردناکترین احساس دنیاست. بهار میدونی چیه؟ من .... من وقتی که ....
وقتی فکر میکنم که ما چقدر کنار هم عالی بودیم دلتنگت میشم.
اگه میدونستم اون آخرین باریه که همدیگه رو میبینیم،
محکمتر بغلت میکردم
طولانی تر میبوسیدمت
و یه بار دیگه هم بهت میگفتم که چقدر عاشقتم 
دختر ، خودت خوب میدونی که ؛
ممکنه جلوی چشمم نباشی ولی از فکرم بیرون نمیری
هرچقدر هم که خود را مشغول کنم باز هم ثانیه ای فکرم به سمت تو کشیده می‌شود.
بهار دل نازکم،
جای خالیت یه حفره بزرگ توی دنیای من درست کرده که هروقت دلم برات تنگ میشه به عمق اون سقوط می‌کنم. حیف....
همه میگن زمان غمت رو از یادت میبره
اما گذشت زمان برای من فقط باعث شده وقت بیشتری برای دلتنگ شدن داشته باشم
آرزو میکردم که کاش 
تو اینجا پیش من بودی
یا من آنجا پیش تو بودم 
یا ما هرجایی، کنار هم بودیم
یا ماه با روز طلوع میکرد
و خورشید در شب طلوع
آنگاه نمیدانستیم که کدام را روز بنامیم و کدام را شب
حال من چنین حالی دارم
نمیدانم بعد رفتنت ، چرا زنده مانده ام
و از حس درماندگی ، آرام و بیصدا نفس هایم را ناچار ادامه می‌دهم ، ولی اعترافی دارم
اعتراف که هیچ میلی به ادامه این دم و بازدم های زمینی در من یافتن نتوان کرد و صد افسوس
ناچارم .
خب راستش را بخواهی خجالت را بر بوم تقدیر کشیده ام ، آنگاه از سر غرور و شاید هم از سر حفظ آبرو ، نقاب بر چهره نشانده ام
تمام روز را نقش بازی می‌کنم که حال من خوب است . حال من عالی ست .
حتی به سر کار میروم . ولی حقوقم را بی هدف در اختیار هر فرد گرفتاری قرار میدهم بلکه گره ای از مشکل او باز شود . خب شاید او لااقل بتواند زندگی کند . من که فقط زنده ام . و خب بی تو زندگی بی معناست. نه آنکه تو خیلی ماه و عالی و بی نقص باشی . نه .
حقیقتا خودت هیچ نمیدانی ، چون هرگز نگذاشتم تا بویی ببری ‌ .
واهمه داشتم دلت بشکند .
این حقیقت را پنهان کرده بودم . ولی خب خودت هر روز صد بار میپرسیدی .
فهمیده بودم که شک برداشته ای .
هربار میپرسیدی ..
واقعا چرا دوستم داری؟

و من هر بار از سر مصلحت دروغ ثابتی را تکرار میکردم. میگفتم که تو بهترینی. تو بی عیب و بی نقص ترینی . تو زیباترین یار و نگار این شهر خیسی . .....
آنقدر دروغ را تکرار کردم و تو هر بار مجدد پرسیدی ، که عاقبت خودت هم باورت شد که تو بهترینی .
و من خوشحال شدم . چون تصور کرده بودم اکنون اعتماد به نفست زیاد خواهد شد ‌ . و دیگر نیازی نیست تا پشت من پنهان شوی ، خجالت بکشی ، غصه هایت را در خلوتگاه دو لُپی بخوری، و با خودت در آیینه دست به یقه شوی ، یا که دیگر در ته دره‌ی درماندگی به اندوه ننشینی ، من امیدوار بودم که با تن پوشی از جنس رضایتمندی ، روزهایت شب شود و دیگر به مادر خود خورده نگیری که چرا زیبارخ و گیسو کمند و قد بلند نیستی، و دیگر مانند قبل زیر لب زمزمه وار تشر و سرکوفت نزنی بر دامن شانس و اقبالت . نگویی همش پرتکرار که چرا نه چشم و ابروی زیبا ، و نه قامت رعنا داری،
من از سر خوش باوری و شاید هم از سر مهر تصور کرده بودم با تن پوشی از خودباوری و غروری زیبا ، به پایان می‌رسد ، شب گریه هایت در چهار ورق تقویم دیواری .
ولی زکی خیال خام ....
من مقصر بودم .
من درب عقل خویش را بروی ترحم سنگینی بهر تو باز نهادم و نفهمیدم که با این کار ، تیشه به ریشه ی این رابطه خواهم زد .
تمام مشکل من بودم . باعث و بانی هر گره ی کوری بر تقدیرم بودم . خودم کردم که احسنت بر خودم باد .
همچون من هیچ کسی نخواهد توانست اینگونه رایگان از عرش به فرش در فرجام تلخ یک عشق ، پل بزند ‌ . ..‌. .
ظاهرا بیش از حد نیاز به شخصیتت ، اعتماد به نفس تزریق نمودم و سبب خلق توموری از جنس ، بی وفایی و بدعهدی‌ در وجود تو شدم.
آما همه ی این تقصیر ها از بابت بالا کشیدنت بود ‌
آن لحظه که در پایان هفته با گروه عیان نشینان بی غم به کوهنوردی رفتیم ، من از تفاوت سطح شخصیتی ات و عجایب رفتارت ، به غروب آدینه رسیدم و شوکه و مات و مبهوت به افکارم خیره ، چشم دوختم .
من همان جا بود که فهمیدم تو و من ، یعنی ما
با یکدیگر تفاوت های چشمگیری داریم ‌ .
من با این موضوع زاویه ای ، مشکلی ، گله ای ، شکوه ای ، اعتراضی نداشتم .
خب لشکر عشق آنقدر طویل بود در دلم که هیچ چیزی نمی توانست تو را از چشمانم بیاندازد.
من هزار دلیل



تبدیل به حسی از سر رضایت گردد ‌ مرافه بگیری . با مادرت بحث کنی ، مرا ملامت کنی که چرا دیگران گفته اند پسرک زیباتر از دخترک است
۰ نظر 07 December 22 ، 20:55
DOWN ALEY Girls

   این مطلب آموزشی  پیرامون نوع جدیدی  از  ناداستان   می باشد . به اسم  ناداستان ابهامی . همراه ذکر مثال جالب.      این مطلب بازنشر از همبودگاه  و پروفایل  شهروز صیقلانی  است .      


۰ نظر 08 May 22 ، 16:36
DOWN ALEY Girls

  داستان صوتی کتابراه

 

 

 دره هجرت  داستانک   

دخترکی قصد پرواز از ارتفاع و رانندگی سمت عمق دره  را دارد به قصد ........      شاید زخمی قدیمی بر روح و روانش جا خوش کرده که  ریشه در  آن  دره  دارد ......     
داستان صوتی کوتاه کوتاه    داستانک    استودیو  چوبک صدا     داستان دره هجرت     شین براری   . داستانک  #شین_براری  #داستانک  #داستان-صوتی    #شهروزبراری 
 
قسمت الف طلب آمرزش ¹ 
    طلب  آمرزش     داستان فوق العاده  فلسفی و جذاب و شوکه کننده  به زبان عامیانه و کلام سلیس و ساده 
  داستان بلند  قسمت اول         صادق هدایت      کاروانی که برای زیارت می‌روند و بی خبرند که هرکدام نقشه ای پلید در سر دارند، عده ای برای حلالیت و پاکسازی  گناهان گذشته  راهی  زیارت شده اند  و  با یک جرقه  یک به یک شروع به  نقل داستان وحشتناک و خنده دار و عجیب خود می‌کنند.       عالی ست . 
 
   قسمت ب   طلب آمرزش ²
قسمت دوم      #صادق_هدایت     طلب آمرزش    
۰ نظر 07 May 22 ، 17:11
DOWN ALEY Girls
...
♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎ کلیک نمایید.  عالی 
۵ نظر 07 May 22 ، 16:15
DOWN ALEY Girls
۰ نظر 31 March 22 ، 01:08
DOWN ALEY Girls
۴ نظر 23 February 22 ، 21:43
شین براری
خلاصه کتاب ” قدرانی اقتصاد ” نوشته گری وینرچاک
۰ نظر 02 November 21 ، 04:51
شین براری
رب المثل های انگلیسی هنگام مکالمه های روزمره کاربرد بسیاری دارند، به خصوص زمانی که تصمیم داشته باشید دانش زبانی خود را تقویت کنید
۰ نظر 27 October 21 ، 20:45
شین براری

معرفی بهترین کتاب های دنیا

۲ نظر 09 October 21 ، 08:25
DOWN ALEY Girls

شین براری  دریافت

عنوان: بهترین رمان مجازی
حجم: 19.5 مگابایت
توضیحات: نویسنده شین براری

       

       

۰ نظر 08 October 21 ، 01:18
DOWN ALEY Girls
رمان تب داغ هوس جلد دوم به قلم نیلوفر قائمی فر    لینک پیوند مرجع 

خلاصه رمان تب داغ هوس جلد دوم :
۰ نظر 29 September 21 ، 04:06
DOWN ALEY Girls

 شب رسید و پاساژ به خواب عمیقی فرو رفت،   

DOWN ALEY Girls
۴ نظر 04 June 21 ، 00:48
DOWN ALEY Girls
دوجنسه       
۲ نظر 31 May 21 ، 00:34
شین براری

     تصاویر ا از  اپ  طاقچه  اسکرین‌شات شده

۰ نظر 29 May 21 ، 01:06
شین براری

ماهنامه شماره ۱۳۰  چوک   دریافت

عنوان: ماهنامع چوک با اثری از شین براری نسخع ۱۳۰

۰ نظر 28 May 21 ، 14:44
شین براری
۷ نظر 10 May 21 ، 12:34
شین براری شهروز براری صیقلانی
     
اونقدر نموندی که مرا زار ببینی...   لعنت شده و خسته از آزار ببینی...      


۱ نظر 14 February 21 ، 18:38
DOWN ALEY Girls

    

   

۱ نظر 05 February 21 ، 22:46
شین براری

دلنویس دخترانه طولانی 

۰ نظر 06 January 21 ، 22:37
DOWN ALEY Girls