http://uppc.ir/do.php?imgf=16145521658691.png

دخترای کوچه پایینی _ آموزش نویسندگی

داستان کوتاه داستان بلند رمان آموزش نویسندگی
دخترای کوچه پایینی  _ آموزش نویسندگی

داستان های عاشقانه عجیب ولی واقعی
داستان های وحشتناک حقیقی ماوراءطبیعه
داستان های کوتاه خنده دار شاد طنزنویس
داستان بلند، و رمان های مجازی رایگان
آموزش نویسندگی

آخرین نظرات
  • 4 December 22، 23:04 - DOWN ALEY Girls
    عالی

دخترای کوچه پایینی _ آموزش نویسندگی

داستان کوتاه داستان بلند رمان آموزش نویسندگی





۲۵ مطلب توسط «شین براری» ثبت شده است

۱ نظر 04 December 22 ، 19:47
شین براری
۴ نظر 23 February 22 ، 21:43
شین براری
خلاصه کتاب ” قدرانی اقتصاد ” نوشته گری وینرچاک
۰ نظر 02 November 21 ، 04:51
شین براری
رب المثل های انگلیسی هنگام مکالمه های روزمره کاربرد بسیاری دارند، به خصوص زمانی که تصمیم داشته باشید دانش زبانی خود را تقویت کنید
۰ نظر 27 October 21 ، 20:45
شین براری

×

تبلیغات


ققنوس

سلامی به گرمای حضور ققنوس

دو داستانک جدید که "زجر و ضجه" دلیل بر نوشتنش شد.

1


با شاخه گلی به خانه بازگشتم تا ببوسمش.


در آستانه ی اتاق خواب، ویران شدم.


رفته بود...


 


بابک ابراهیم پور


 


 


 


 


2


مگر نمی گفتی قلب ها که نزدیک باشد کافیست؟ مگر نمی گفتی چشم ها که در هیبت معشوق عمیق شوند کافیست؟ مگر نمی گفتی مریم.

پس چرا این مردم، ما دو تا را برداشتند، دست و پایمان را بستند، گذاشتند بر تلی از هیزم، و آتش زدند؟

آتش دارد بر تن نحیفمان گدازه می اندازد و گوشت و پوستمان را ذوب می کند. مگر نمی گفتی که عشق، انسان ها را از آن هم می کند؟

انتظار باران را نکش مریم، ابر ها برای ما اشک نمی ریزند. داریم تمام می شویم. گریه کن مریم، گریه کن. شاید که آتش بر ما سرد شود.

چرا تمام محله به تماشای مجازات من و تو آمده اند؟ مگر نمی گفتی که عشق کافیست برای محرمیت من و تو؟ مگر نمی گفتی.

طناب ها سوخته اند. دستت را به من بده مریم. آتش دارد بالا می زند مریم. سیل اشک هایمان آتش را خاموش نخواهد کرد. داری ذوب می شوی مریم. دستت را به من بده.


آتش که به قلبمان رسید، گره دستانمان باز شد. قبل از آنکه چشم هایم پخته شوند، نگاه کردم و دیدم آن طرف، کمی دورتر از هیزم ها، "جهل" به هیبت صد آدم در آمده بود و می خندید!


خاکستر شدیم.

باد ما را با خود برد.

 


 


بابک ابراهیم پور


 


 


پیداست خسته ام؟


یا باید بیشتر توضیح دهم


که زندگی


خودکشیِ تدریجی است!


 


بابک ابراهیم پور   

۰ نظر 21 June 21 ، 16:54
شین براری
دوجنسه       
۲ نظر 31 May 21 ، 00:34
شین براری

     تصاویر ا از  اپ  طاقچه  اسکرین‌شات شده

۰ نظر 29 May 21 ، 01:06
شین براری

ماهنامه شماره ۱۳۰  چوک   دریافت

عنوان: ماهنامع چوک با اثری از شین براری نسخع ۱۳۰

۰ نظر 28 May 21 ، 14:44
شین براری

    

   

۱ نظر 05 February 21 ، 22:46
شین براری

 شُر شُر ناودان و صدای بارش باران ،  ریتم روز و شب این شهر خیس است.  فاصله ی بین دو باران را  سکوت  ناودان ها  پر میکند.   
۰ نظر 10 August 20 ، 22:22
شین براری

 یادگیری فن کشمکش در نویسندگی خلاق    

۲ نظر 13 July 20 ، 00:41
شین براری
۰ نظر 08 June 20 ، 04:52
شین براری

نام رمان :عشقم را ساعت 9 سر کوچه گذاشت  ،  روایت حیله های انتقام جویانه پسری ست که ناگه در دام عشقی حقیقی می افتد و....

۲ نظر 01 June 20 ، 16:43
شین براری

قسمت اول رمان  آدم فضایی  

۵ نظر 01 June 20 ، 16:27
شین براری
۱ نظر 01 June 20 ، 10:16
شین براری

    شهروز براری کتاب صیقلانی

نویسنده: ریموند چندلر

۰ نظر 01 June 20 ، 10:09
شین براری

  

: بیگانه: آلبر کامو

۰ نظر 01 June 20 ، 10:06
شین براری
 


نام رمان: خورشید بارانزده
01 June 20 ، 09:59
شین براری

  


نویسنده: عباس معروفی

۰ نظر 01 June 20 ، 09:46
شین براری