http://uppc.ir/do.php?imgf=16145521658691.png

دخترای کوچه پایینی _ آموزش نویسندگی

داستان کوتاه داستان بلند رمان آموزش نویسندگی
دخترای کوچه پایینی  _ آموزش نویسندگی

داستان های عاشقانه عجیب ولی واقعی
داستان های وحشتناک حقیقی ماوراءطبیعه
داستان های کوتاه خنده دار شاد طنزنویس
داستان بلند، و رمان های مجازی رایگان
آموزش نویسندگی

آخرین نظرات
  • 4 December 22، 23:04 - DOWN ALEY Girls
    عالی

دخترای کوچه پایینی _ آموزش نویسندگی

داستان کوتاه داستان بلند رمان آموزش نویسندگی





من دختر یک جزامی ام

Monday, 1 June 2020، 09:43 AM


نام کتاب : من دختر یک جذامیم؟! نویسنده: معصومه کیومرثی


ناشر: منشور سمیر


تعداد صفحات: 247 صفحه


شابک: 978-600-8370-80-2


تاریخ انتشار: 1395


رده بندی دیوی: 62/8فا3


دسته بندی: داستان های کوتاه, داستان های آموزنده


نوع کتاب: PDF


قیمت پشت جلد: 20000 تومان


قیمت نسخه الکترونیک: 5700 تومان


معرفی کتاب


"من دختر یک جذامیم؟!"

کتاب حاضر اثری از معصومه کیومرثی می باشد که توسط انتشارات منشور سمیر منتشر شده است.

در این کتاب سرگذشت دختر یک جذامی به تصویر کشیده شده که نویسنده سرگذشت این دختر را با قوه تخیلات خود، در هم آمیخته و کتابی جذاب و خواندنی را به خوانندگان هدیه کرده است. در این کتاب از زندگی دختر یک جذامی پرده برمیداریم که از میان مرداب آسایشگاه جذامیان از پشت دیوارهای خشن و تیره ی جذامخانه و از میان آغوش پدر و مادری جذامی، و از میان تیرگی و تاریکی قد برافراشت. بپاخاست با معجزه ی قلمش و با سحر کلامش چگونه امید را در دل جذامیان زنده نگه داشت. او توانست با نوشته هایش و خواندن آنها، برای جذامیان در بهبودی سریع بیماری نقشی داشته باشد و بتواند عده ای را از چنگال این بیماری خانمان برانداز نجات دهد و با انجام کارهای ارزشمند خود و تلاش و زحمات شبانه روزیش برای تحقق بخشیدن به مرام والای انسانی، دست درماندگان و افتادگان فرزندان سالم جذامیها را گرفته و به سلامت به ساحل دریای متلاطم و طوفان زده ی زندگی برساند. او دست در دست این فرزندان توانستند چون کوهی مقاوم و شکست ناپذیر در برابر مشکلات ایستادگی کرده و یک زندگی موفق و ایده آل را رقم زنند.

در بخشی از این کتاب می خوانیم :

"آن روز که قاضی سالار با بابا حسین راجع به پدرش صحبت می کرد و می پرسید بابا حسین آیا پدرم روانی است؟ چرا هیچ نشانی از شوق زندگی ندارد چرا من از او و مادرم نفرت دارم؟ بگو! بگو! چرا من هرگز حتی برای لحظه ای هر چند کوتاه نتوانسته ام آنها را دوست داشته باشم در قلبم نسبت به آنها نه تنها عشقی وجود ندارد بلکه جز کینه و نفرت نمی بینم. آخر مگر چنین چیزی ممکن است. رابطه عشق میان پدر و مادر و فرزند یک عشق الهی است و بنا به فطرت انسان ها حتی حیوانات، میان فرزندان و اولیا یک محبت و پیوند ناگسستنی وجود دارد ربطی به دوست داشتن و نداشتن نیست این پیوند خود به خود وجود دارد. بابا حسین من می دانم تو علتش را می دانی اما نمی دانم چرا مهر سکوت بر لب زده ای!"

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی