منوچهر با بچه محل های خود اختلاف دارد و بر علیه او دسیسه میشود، و برایش پاپوش میسازند و برایش زیر زین موتور سیکلت مواد هرویین میگذارد و او را به مبارزه به مواد مخدر تحویل میدهند . او ناباورانه به دادگاه و به زندان میرود. و.....
منوچهر با بچه محل های خود اختلاف دارد و بر علیه او دسیسه میشود، و برایش پاپوش میسازند و برایش زیر زین موتور سیکلت مواد هرویین میگذارد و او را به مبارزه به مواد مخدر تحویل میدهند . او ناباورانه به دادگاه و به زندان میرود. و.....
شکستن ِ سکوت ِدو نفره ای که در اتاق حاکم شده ، بریده بریـــده میگویـــد؛ بب بانو به رسَم خــ٬َــزان ، هـَرروز چـه زود شب میشود!.. پدر تون ، ن نیاد یهو !؟. –®بانو با عشوه ای دخترانه ، پاسخ میدهد ؛ نگران نباش ، امشب من از قصـــد دو برابــر تجؤیز پزشکــ به پدر ، قرص آرام بــخش و قرص خوآب داده ام.، تــا که تخت بخوابد .