عشق
نویسندگان و عشق ....
عشق در اثار نویسنده ی ساختار شکن و ناآرام این سالهای اخیر یعنی آقای شین براری چگونه توصیف شده؟
در رمان ها و داستان های بلندی همچون : _
1__ عاشقانه های حلق آویز (نشر ققنوس) نسخه مجازی و مکتوب
2 _ پستوی شهرخیس (نشر رستگارگیلان) نسخه مجازی و مکتوب
3_تومور عین شین قاف (نشر چشمه) نسخه مجاز _ (مکتوب توقیف شده)
4_چشمان بددهن (نشر سنا _نسخه مجازی)
5_.....
_ پیرامون عشق و مراحل آن اینگونه نوشته و روایت داشته که ؛:
«عشق سه مرحله دارد _ شیفتگی، مرحلهی پیوند و مرحلهی آشنایی. با شناخت این سه مرحله میفهمید که آیا عشق شما واقعی است یا نه».
بهگفتهی نویسنده جوان ادبیات داستانی و رمان نویس فارسی شین براری طبق تعریفی که در کتاب داستان بلند شهر خیس اراىه داده میتوان گفت ؛ مرحله ی شیدایی یعنی؛ ، مرحلهی شیدایی زمانی است که شما نمیتوانید برای بودن با او منتظر بمانید. این مرحلهی رمانتیک و خیالی عشق است. درواقع این همان مرحلهای است که مردم از آن بهعنوان عشق واقعی یاد میکنند، اما این مرحله بعد از مدتزمان کوتاهی از بین میرود.
مرحله دوم مرحلهی پیوند است. در طول این مرحله سعی میکنید که فرد مقابل را بشناسید و تمام برنامههای مختلف زندگیتان را براساس او تنظیم میکنید. اگر این مرحله را ادامه دهید بهتدریج وارد مرحلهی سوم میشوید که به آن مرحلهی آشنایی میگویند.
در مرحلهی آشنایی برنامههایی را ترتیب میدهید که فرد مقابل در آن حضور دارد و درنهایت باهم ازدواج میکنید. شما کمکم متوجه میشوید که فرد مقابلتان درمورد موضوعات مختلف چه احساسی دارد و از چه چیزهایی لذت میبرد. همچنین همزمان دوباره روی زندگی شخصی خودتان، مسیرها و اهدافتان تمرکز میکنید.
متخصص ها از عشق چه میگویند؛
میخواهیم عشق را از منظر و دیدگاه متخصصان نگاه کرده و به نقد و بررسی ان بپردازیم .
زیرا ؛ براساس باور متخصصان «عشق واقعی» از اینجا شروع میشود.
حتما بخوانید: وبلاگ داستان کوتاه ایرن ایرانی
:۵ زبان عشق؛ کتابی مفید برای زوجهایی که به دنبال یک رابطه عاشقانه و پایدار هستند
تعریف «عشق واقعی» چیست؟
براساس جملهی معروف از فیلم داستان عشق (Love Story)، عشق یعنی هیچوقت مجبور به عذرخواهی نشوید، اما زمانیکه از کارشناسان دربارهی عشق واقعی سؤال میشود، کمی مکث میکنند و به فکر فرو میروند. شاید به این دلیل باشد که عشق واقعی برای افراد مختلف تعاریف متفاوتی دارد.
دکتر ندر میگوید: «عشق واقعی به این معنی است که بخواهید میزان سلامتی، رفاه و خوشبختی فرد مقابلتان بیشتر از سلامتی، رفاه و خوشبختی شما باشد. زمانی که مراقب کلمات، افکار و فعالیتهایتان هستید، بهویژه اگر سعی میکنید که این رفتار برای فرد مقابلتان خوشآیند باشد، درواقع شما عاشق شدهاید».
کریستین نرتروپ (Christiane Northrup)، نویسندهی کتاب «بدن زنان- حکمت زنان» (Women’s Bodies, Women’s Wisdom) و کتاب «حکمت یائسگی» (The Wisdom of Menopause) میگوید: «عشق واقعی زمانی اتفاق میافتد که شما بهاندازهی کافی به طرف مقابلتان اجازه میدهید که با داشتن امکانات و زمان لازم، به آن چیزی که میتواند باشد، تبدیل شود».
برعکس اگر فردی به شما میگوید که «اگر من را دوست داری، باید…»، این عشق واقعی نیست. براساس گفتهی دکتر نرتروپ این نوع عشق در محدودهی کنترل کردن فرد است و براساس باورهای متافیزیک در چاکرای دوم (چاکرای جنسی) قرار دارد. اما عشق واقعی از چاکرای چهارم سرچشمه میگیرد و بهراحتی با پشتیبانیهای بیقیدوشرط تشخیص داده میشود.
صفحه جدید ما را دنبال کنید ؛ نوران نوری
دکتر کاتلین هندریکس و دکتر گی هندریکس (نویسندگان کتاب عشق ابدی) میگویند: «عشق واقعی زمانی ایجاد میشود که فرد از یک تعهد ناخودآگاه بهسمت تعهد خودآگاه پیش میرود. زمانیکه مردم میگویند داشتن رابطه واقعا کار سختی است؛ این بیانی از تعهد ناخودآگاه است».
تعهد به این معنی است که شما خودِ واقعیتان را به شریکتان نشان میدهید و درهمهحال از او حمایت میکنید.
بهگفتهی دکتر لوری مور (Laurie Moore) همهی عشقها از یک قلب گشوده ایجاد میشوند. زمانی که شما باهم هستید، این گشودگی و امنیت همزمان وجود دارد. اما ممکن است کسی که به او علاقه دارید، لزوما شریک زندگی شما نباشد.
حتما بخوانید:۲۱ توصیه برای حفظ یک رابطه عاطفی از راه دور
۹ روش برای تشخیص عشق واقعی وجود دارد
۱. احساس خوبی دارید
یک رابطهی خوب، یک احساس خوب را برایتان به ارمغان میآورد.
۲. دوست دارید که زمانتان را با شریکتان سپری کنید
نیازی ندارید که با دیگران باشید یا برای دوری از یکدیگر دنبال بهانه نمیگردید. شما از تمام لحظههایی که باهم هستید لذت میبرید. حتی اگر ساکت باشید.
۳. به شریکتان احترام میگذارید
از شنیدن دربارهی شریکتان به خود میبالید و چیزهایی شبیه به این میگویید: «همسر من در خوانندگی و ترانهسرایی بینظیر است». اگر متوجه شدید که مدام دارید دربارهی خودتان حرف میزنید، شما به همسر یا روابطتان توجه نکردهاید.
حتما بخوانید:باید و نبایدهای احترام به همسر؛ زندگیتان را از این رو به آن رو کنید
۴. افکار شریک زندگیتان برایتان جالب است
شما دربارهی موضوعاتی که برایتان مهم است نظر همسرتان را میپرسید. اگر با شما همنظر نبود هم اشکالی ندارد.
۵. ویژگیهای غیرعادی شریکتان را میپذیرید
همهی افراد ویژگیهای خاص خودشان را دارند. حتی شما! اگر شریکتان ویژگی دلپذیر یا تحملپذیری داشت، حال شما خوب است. اگر این ویژگی شما را آزار میدهد، باید در نوع رابطهتان دقیق شوید.
۶. احساس امنیت میکنید
شما نمیترسید که شریکتان را از دست بدهید.
۷. برای باهم بودن توضیحی ندارید
بسیاری از مردم بهدلیل اینکه زندگیشان را باهم هماهنگ کردهاند مجبورند که در کنار یکدیگر باشند. اما از خودتان بپرسید آیا واقعا دوست دارید که باهم باشید. اگر جواب مثبت بود، پس به این باهم بودن ادامه دهید. اما اگر جواب منفی است پس مشکلی وجود دارد. ممکن است شما آماده نباشید.
۹. شریکتان را با دیگران مقایسه نمیکنید
همیشه افرادی زیباتر، باهوشتر و خوشاندامتر از همسر شما وجود دارند. اما شما نگران نیستید، زیرا دوست دارید که با او باشید.
به روابطتان دقت کنید. آیا عشق شما واقعی است
که زندگی زیباست وقتی عاشق میشی. زندگیت سراسر مملوء از احساسات ضد و نقیض و متضادِ . لحظه ای شادی لحظه ای غمگین. گاه در اسمان هفتم و عرش کبریایی گاه بر فرش زمین و یا بدتر ، پاشیده بر سنگفرش اندوه و درد عشق. عشق یعنی علاقه ی شدید قلبی، عین شین ، قاف ؛ تومور بدخیمی از معجون احساسات فرا طبیعی که سراپای تو رو فرامیگیره و غرق در شور و شیدای دلدادگی و آمیخته بر غمی شدید و عمیق که رخنه در ژرفای روح و جسمت میکنه و به مرور کنج قلبت سکنا میگزینه. انگار روحت در گوشه ی پنهان قلبت ، نشسته و لج گرفته که فلان محبوب رو میخوام و از طرفی عقل سلیم به میان مهلکه میاد و میپرسه که چرا و به چه دلیل فلان محبوب رو میخوای؟ دلیل منطقی بیار!؟
اما.... دلت منطق نداره. هیچ نمیفهمه معنی منطق چیه ، اون هیچ نمیفهمه و نمیدونه . هیچ دلیلی نداره که چرا چنین وابسته شده چرا عاشق شده چرا خاطرخواه شده .... اون از دیدگاهی دیگه میتوان گفت که بعبارتی تو (تو) جسمانی " نیست و قسمت روحانی توست ، یعنی دچار بیماری بدخیم روحی شدی و گاه شاد گاه گریان و گاه افسرده تا مرز خودکشی و البته گهگاهی هم عزم راسخ همچون فرهاد کوه کن ، که کوه را شخم میزد و قصد جابجا کردنش، را داشت. فراموش نشود که غم عشق هم به نوعی شیرین بنظر می آید . اما ذره ذره آب میشوی ، تحلیل میروی ، و ......
در جایی خوانده بودم ؛
عشق یعنی ؛ خواستن و نرسیدن
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">
دریافت عاشقانه دیس لاو دریافت
حجم: 3.64 مگابایت
توضیحات: آهنگ غمگین عاشقانه
مراحل سهگانهی عشق از نگاه نویسندگان
بر طبق اثار ادبیات داستانی نویسندگانی عامه پسند همچون فهیمه رحیمی میتوان براحتی تصویری رایج و متداول از تعبیر مفهوم عشق را مشاهده نمود. این خارجی ترین و ساده ترین لایه ی تعریفی از مفهوم عشق است کخ که اکثر مردمان کوچه بازار با آن آشنا هستند و کمی نیز ساده انگارانه و سرسری و غیر تخصصی میباشد. بسته به شرایط های مختلف در ماجرایی عاشقانه، عشق به هر رنگ طرح و شکل و شمایلی در می آید و اگر بخواهیم صادقانه بگوییم این نوع از احساسات درونی در این سطح از مفهومش به هیچ وجه عشق نیست و دقیقا کپی ناقص و آماتوری از یک عشق است که به مخاطب و عامه ی مردم ارایه میدهد.
سطح دوم
در این نوع از کیفیت بالا و کمیت محدود برخورداریم و عشق حقیقی را در اثار نویسندگان نامتعارف هنجار شکن ، و سرکش میتوانیم بیابیم. به ندرت چنین درجه ای از کیفیت ناب را میتوان در جوامع کشورهای در حال توسعه(جهان سوم) یافت.
زیرا از هر دهه و یا بلکه قرن یک یا دو مورد از چنین ظهور و صعود و سپس سقوط هایی در عرصه ی نویسندگی میتوان یافت. منظورمان به نویسندگانی ست که ؛
1_ از عالم عشقی حقیقی آمده باشند ،
2_ شور شیدایی ملکوتی را لمس کرده
3_ از عشق مملوء از احساس تا عرش صعود کرده باشند
4_ با شکست عشقی از عرش و آسمان هفتم به زمین سرد بی وفایی طرد شده باشند
5_ از چنین صعود و سقوط جانفرسایی به سلامت مانده باشند
6_ دوران هجران عشق و افسردگی را یک دهه و بلکه بیشتر تجربه کرده باشند
7_ دچار تخریب ، لغزش، فروپاشی، افسردگی شدید و.... شده باشند
8_ تارک دنیا و مطرود بی پناه و غریب به صحرای رسوایی قدم نهاده باشند
9_ سپس یک به یک از فرسنگ ها زیر صفر، آغاز به ساختن و پیشرفت کرده باشند
10_ به سختی و با پیشرفتی لاکپشت وار بهبود یافته باشند و روح و روان و جسم و ذهن خود را ترمیم کرده باشند
11_ از مسیر صعب العبور به سلامت گذر کرده باشند
12_ به خط صفر رسیده باشند
13_ از هیچ شروع به پیشرفت کرده باشند
14_ تحصیلات را ادامه و بالاترین درجه ی ممکن از سطح تحصیلات دانشگاهی را اخذ کرده باشند
15_ موفقیت های مالی، و پیشرفت های کاری کسب و فردی موفق در اجتماع شده باشند
16 _ و از همه مهم تر اینکه ؛ به نویسندگی روی آورده و نویسنده ای صاحب سبک و نام آشنا شده باشند تا بتوانند قصه ی عشقی حقیقی را ار به ساز چیدمان واژگان شان مطلع شویم و بدانیم که در عالم عشق حقیقی چه میگذرد .
توجه ؛ طبق آمارهای وزارت بهداشت درمان و آموزش کشور _ غریب به یقین افراد جامعه بدلیل بی اطلاعی و نااشنایی با مفهوم حقیقی پدیده ی عشق به غلط میپندارند که عشق را تجربه کرده اند زیرا به تصورشان درجه ای بالا از احساس دوست داشتن یک فرد دیگر ، تعبیر ع ش ق است.
این درحالی است که ع ش ق پدیده ای بمراتب عمیق تر مهلک تر و غیر قابل درمان تر نسبت به انچیزی ست که اکثرا تصور میکنند......
آیا میدانید که..
عشق یعنی فردی که دچار بحران ترشح هورمون هایی در فعل و انفعالات مغزی اش شده و بشکلی باورناکردنی و ناتمام در مغزش هورمون هایی ترشح گشته که موجبات تحریک احساسات و تناقضات روحی و خلقی و احساسی را فراهم نموده است. فرد بیمار بی آنکه دلیلی موجه و منطقی بیابد به کسی دلداده و شیفته و وابسته میشود او در دام یک تومور روحی روانی نامرىی بنام عین شین قاف " عشق " افتاده و آن لحظه به بعد میل به زنده بودن و زندگی بی آن محبوب ، در او کشته میشود و اقدام به خودمرگی (خودکشی) در چنین افرادی بمراتب رایج تر است تا به نسبت افراد دیگر اجتماع.
بر خلاف انچیزی که تصور میگردد این رفتار غلط و ناشایست (خودکشی) از سر بروز احساسات شدید و یا از سر موضع ضعف نیست بلکه فرد مورد نظر اختیاری در ارجع قرار دادن عقل سلیم خود در برابر فتواهای بیمارگونه قسمت آسیب دیده ی مغزش ندارد و طبق نتایج سازمان بهداشت جهانی زمانی یک فرد اقدام به این عمل میزند که در مغزش دچار بایکوت گردش خونی گردیده و خود بی خبر است. تنها روش درمان و کمک در چنین لحظاتی به گردش در آوردن شریان های رگ های مغزی مخچه ها و قسمت آیینه ای بین دو مخچه است که آنهم امکان پذیر است و نه نیازنیازی به جراحی دارد و نه قرص و دارو ، بلکه میبایست کاری کرد تا فرد بیمار شروع به حرف زدن کند و وارد یک مکالمه با شخص دیگر شود ، اینکه چه بگوید و چگونه باشد هیچ مهم نیسنیست بلکه تنها حرف بزند کافیست ، او باید از مشکلات یا احساساتش بگوید یا حتی از مسایل متفرقه و یا مرور خاطره ای حرف بزند ، تا بی اانکه خودش بداند و یا ما ببینیم در رگ های مغزی جریان خونی ساری و جاری باشد و این شریان سبب منصرف شدن فرد از انجام عمل خودکشی میشود. . پس یادتان باشد هردلیلی که بخواهد داشته باشد برای اقدام خودکشی هیچ توفیقی در اصل ماجرا ندارد و حقیقت ماجرا این است که از شدت اضطراب استرس و فکر و خیالات آزار دهنده و درونگرایی و نگرانی نسبت به آینده خون در مویرگهای مغزی به آرامی از جریان می ایستند و زمانی که یک فرد اقدام به چنین عملی میکند دچار بایکوت جریان خون در مویرگهای مغزش شده و شما میتوانید با به حرف در آوردن طرف به هر طریقی ، خون را در جریان بی اندازید و به انصراف وی از چنین عملی کمک کرده باشید. زیرا با جریان مجدد خون در مغز بطور حتم وی منصرف خواهد شد یا که حداقل چنین اقدامی را به تعویق خواهد انداخت. پایان آیا میدانید که....
ادامه....
خودشان را در قالب یک راوی و یا داستان نویس به مخاطبین آن جامعه اراىه داده باشند)
خب طبیعتا چنین امری محال است اما فرض محال که محال نیست . .....
شاید یک روز ، دیر یا زود ، روزی برسد که عاشقی از تمام این 16 مرحله ی پر فراز و نشیب به سلامت بازگردد و از خود و مفهوم عشق بگوید ، خب بی شک چنین شخصی نمیتواند برود از بالا ی درخت با یک قیف بجای بلندگو فریاد کنان قصه ی عشق را برایمان روایت کند بلکه وی با توجه به امکانات آن برهه ی زمانی از دوران ، بهترین مسیر را انتخاب خواهد کرد تا برایمان بگوید از عشق. .......
پس منتظر می مانیم تا بلکه عاقبت از عالم عشق مسافری سالم بازگردد و برایمان از عشق حقیقی بگوید...
پس می پرسیم ؛
از عشق چه خبر آقا و یا خانم نویسنده ی بعدی......